روزی چوپانی در صف نانوایی بود و خیلی بیقراری میکرد مردی در آنجا ایستاده بو از او پرسید چرا اینقدر پابه پا میکنی؟
گفت:گوسفند هایم در دشت هستند اما نان هم برای خوردن نداشتم آمدم نان بگیرم ولی میترسم گرگ به آنها حمله کند.
مرد گفت: مگه آنها را به خدا نسپردی؟
چوپان گفت: بله، من که غیر خدا،حافظی ندارم.
مرد گفت:دیگر غمت نباشد چون که خداوند هوای گوسفندانت را دارد.
چوپان گفت: اون خدا خدای گرگ ها نیز هست.
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
گرگها مثل سگها با هوشند آنها میدانند شاید انسان برسد و تا می توانند گوسفندان را می درند بخاطر اینکه صاحبش آنها را دور بیندازد و آنها چندین ماه براحتی گوشت برای خوردن داشته باشند و خوردن گوشت دهان خورده گرگ برای انسان حرام است و کسی که از این گوشت بخورد علم و دانایی از او دور می شود گرگ صفت نباشید و دهن خورده گرگ را به سگها باید داد
پاسخ:ممنون مطلب زیبایی بود